.::ساده ولی پر محتوا::.

یادم میاد اون روزی که قصه ی یه خودکشی تلخ رو از بچه های

.::ساده ولی پر محتوا::.

یادم میاد اون روزی که قصه ی یه خودکشی تلخ رو از بچه های

می ترسم....

 

 

می ترسم... از روزی که دستهای تو هم سرد شوند

می ترسم... از روزی که به صدایت نیاندیشم

می ترسم... از روزی که در ذهنم نگاهت را نبینم

می ترسم... از روزی که تا ابد تو را نبینم

می ترسم... از روزی که بعد از آن تا بی نهایت تو را نشنوم

می ترسم... از نگاه تو... دستان تو... صدای تو...

می ترسم... از روزی که فقط به من نمی اندیشی

می ترسم... از نفس های تو،آن لحظه که با نبضم هماهنگ نزند

             می ترسم.....................

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد